پس از جنگ داخلی وایومینگ، شکارچیان مزدور با وجود کولاک و برف سعی دارند پناهگاهی بیابند، اما درگیر یک توطئه فریبکارانه می شوند که جان همه آنها را به خطر می اندازد. آیا آنها جان سالم به در خواهند برد؟
یک روز در حین بازی بیرون از خانه، میشل نه ساله فیلیپو را پیدا میکند که در انتهای یک سوراخ به زمین زنجیر شده است. میشل شاهد شرور شهر فلیس در همان نزدیکی است و مشکوک است که اتفاق بدی در حال رخ دادن است. میشل مطمئن نیست که باید در مورد کشف خود به چه کسی بگوید، در نهایت با نزدیکترین دوستش در میان میگذارد. والدین میشل از کشف او مطلع میشوند و به او هشدار میدهند آنچه را که دیده فراموش کند.