یک روز در حین بازی بیرون از خانه، میشل نه ساله فیلیپو را پیدا می‌کند که در انتهای یک سوراخ به زمین زنجیر شده است. میشل شاهد شرور شهر فلیس در همان نزدیکی است و مشکوک است که اتفاق بدی در حال رخ دادن است. میشل مطمئن نیست که باید در مورد کشف خود به چه کسی بگوید، در نهایت با نزدیکترین دوستش در میان می‌گذارد. والدین میشل از کشف او مطلع می‌شوند و به او هشدار می‌دهند آنچه را که دیده فراموش کند.

"سرگرد فاستر"،افسری آمریکایی که توسط خاطرات جنگ بزرگ تسخیر شده است،مامور محافظت از گروهی باستان شناس در محل حفاری می شود."مارکو" که برای فرار از زندان به گروه ملحق شده،واحد "فاستر" را تشکیل می دهند.او دستور اشغال دهکده ای را می دهد که باستان شناسان تصور می کنند قبرستانی مقدس برای عربها است و...