دو پسر غیر قابل کنترل که در حومه توکیو زندگی می‌کنند، مصمم هستند تلویزیون داشته باشند تا بتوانند کشتی و بیسبال تماشا کنند. پدرشان که پیش‌بینی می‌کند «تلویزیون ۱۰۰ میلیون احمق تولید می‌کند» امتناع می‌کند و وقتی به آنها گفته می‌شود که ساکت شوند، پسرها فرمان را به معنای واقعی کلمه پذیرفته و برای همیشه زیپ دهان‌شان را می‌بندند.

وقایع در طول یک شب آسیب‌زا در پاریس به ترتیب زمانی معکوس رخ می دهد ، زیرا الکس زیبا به طرز وحشیانه‌ای مورد تجاوز و ضرب و شتم غریبه‌ای در زیرگذر قرار می‌گیرد. دوست پسر و عاشق سابق او با استخدام دو مجرم ، امور را به دست خودشان می‌گیرند تا به آنها در یافتن تجاوزگر کمک کنند تا بتوانند انتقام دقیق خود را بگیرند. یک بررسی همزمان زیبا و وحشتناک از ماهیت مخرب علت و معلول و اینکه چگونه زمان همه چیز را از بین می‌برد.

دختر نوجوانی که به همراه پدر مطلقه خود در تعطیلات به سر می برد سعی می کند با گفتن اینکه با پدرش رابطه دارد دوستی برای خود پیدا کند...