آنا پس از گذراندن مدتی در یک مرکز خدماتی روانپزشکی پس از مرگ غمانگیز مادرش به خانه برمی گردد و متوجه میشود که پرستار سابق مادرش، راشل، به خانه آنها نقل مکان کرده و با پدرش نامزد کرده است. بلافاصله پس از اطلاع از این خبر تکاندهنده، آنا با روح مادرش دیدار میکند که به او هشدار میدهد راشل نیات شیطانی دارد.
بن میرز، نویسنده، به خانه دوران کودکی خود در شهر اورشلیم (Jerusalem's Lot) بازمیگردد، اما درمییابد که شهرش طعمه یک خونآشام تشنه به خون شده است.