شش سارق (با نام‌های مستعار آقای سفید، آقای طلایی، آقای صورتی، آقای نارنجی، آقای آبی و آقای قهوه‌ای) از طرف گنگستری به نام 'جو کپت و پسرش ادی برای سرقت از یک فروشگاه الماس‌فروشی اجیر می‌شوند. هیچگاه صحنهٔ اصلی دزدی نشان داده نمی‌شود و بیننده فقط حوادث پیش و پس از آن را می‌بیند. از بین سارقان، آقای آبی و قهوه‌ای در حین دزدی کشته می‌شوند و آقای نارنجی نیز زخمی می‌شود. آن‌ها متوجه می‌شوند یک نفر آن‌ها را لُو داده است زیرا پلیس‌ها در آنجا کمین کرده بودند. هر کدام از اعضا در پی پیدا کردن کسی است که آن‌ها رو لو داده است.

«نیل مکالی» (دنیرو)، سارقی است که تخصصش انجام سرقت های بزرگ و پرخطر مثل حمله به بانک و وسایل نقلیه ی مخصوص حمل و نقل پول و اوراق بهادار است. «وینسنت هانا» (پاچینو) نیز کارآگاهی است لس آنجلسی که مصمم است او را به دام بیندازد.

هنگامی که رابین با همراه آفریقاییش به انگلستان می آید و شاهد ستمگری و حکومت ظالمانه کلانتر ناتیگهام میشود ، تصمیم میگیرد که به عنوان یک یاغی با کلانتر مبارزه کند ...

پسر بچه ای که در یک مدرسه ی مذهبی محل نگه داری کودکان بی سرپرست زندگی می کند، با مطالعه ی ماجراهای «سایمن جادوگر»، نام «سایمن تمپلار» را برای خود بر می گزیند. سال ها بعد، «تمپلار» (کیلمر)، ملقب به «سینت»، یک سارق حرفه ای اطلاعات محرمانه است....

سفری برای پیدا کردن یک تفنگ قدیمی که داستان عاشقانه ای پشت آن نهفته است و از ارزش بالایی برخوردار است و جری برای آخرین ماموریت باید این تپانچه را از مکزیک به آمریکا قاچاق کند که در این بین اتفاقاتی رخ می دهد