داستان فیلم در مورد دو دزد و راهزن به نامهای «بوچ» و «ساندنس» است که به قطارها دستبرد می‌زنند. اما یکی از سرقت هایشان طبق برنامه پیش نمی رود و گروهی از مردان قانون تا دندان مسلح، شروع به تعقیب آن دو می کنند. وقتی آن دو می فهمند که این گروه تصمیم ندارند دست از تعقیب بردارند، تصمیم می گیرند به بولیوی بروند.

"هدلی لمر" مردی فاسد با ارتباطات سیاسی،افراد خود را به شهری که در مسیر راه آهن است می فرستد تا آنجا را غیرقابل سکونت کنند.وقتی کلانتر کشته می شود مردم شهر از فرماندار تقاضای یک کلانتر جدید را می کنند و...

در دوران فلاکت اقتصادی آمریکا، سراسر مملکت مملو از افراد بیخانمان بود. به این دسته افراد "هوبو" می گفتند که شخصی مردم آزار به نام شاک، مدیر خطوط راه آهن، از آن ها متنفر بوده و قسم خورده بود هرگز اجازه ندهد بیخانمانی، مجّانی سوار قطار شود...

هنگامی که تروریست‌ها به‌وسیله بمب هسته‌ای، دنیا را تهدید و به وحشت انداختند، تنها امیدواری جهانیان و انسان‌ها به سرباز جهانی «لوک دورو» است که دنیا را نجات دهد و دوباره فعال شود...