پس از تعقیب و نجات جان داستاننویس محبوبش در یک تصادف رانندگی، وسواسمند شیدایش او را در خانه دورافتادهاش در کلرادو اسیر میکند، سپس او را مجبور میکند تا شخصیت محبوب ادبی را که در داستانهایش کشته بود، دوباره زنده کند.
جنگ جهانی دوم، سال ۱۹۴۴. «سرگرد رایسمن» (ماروین)، افسر امریکایی مستقر در انگلستان، مأموریت می گیرد که با استفاده از دوازده سرباز محکوم (به دلیل قتل، تجاوز یا دزدی)، قصری در فرانسه ی اشغال شده (محل گرد آمدن تعدادی از امرای ارتش آلمان) را منفجر کند.
در سال ۱۹۸۴ زیردریایی اتمی شوروی موسوم به «اکتبر سرخ» به آب انداخته می شود. فرمانده زیردریایی، «ناخدا مارکو رامیوس» (کانری)، پس از کشتن افسر امنیتی زیردریایی، با هم یاری افسران ناراضی، موفق می شود از ناوگان دریایی شوروی بگریزد. و حالا سؤال اصلی این است که هدف «رامیوس» از این کار چیست؟
سال ۱۸۵۰ است و مردم کالیفرنیا مبارزاتی را راه انداختهاند تا به ایالات متحد بپیوندند. «دون آلخاندرو د لا وگا» (باندراس) از توطئهای باخبر شده که تعدادی از ثروتمندان اروپایی از آن حمایت مالی میکنند تا جلوی «ایالت» شدن کالیفرنیا را بگیرند و از این رو به نظر میرسد که شخصیت پنهانش، «زورو»، باید دوباره وارد میدان شود...
کریس جانسون (نیکلاس کیج) شعبدهبازی در یک هتل کوچک در لاس وگاس است. او از تواناییاش در دیدن دو دقیقهٔ بعد زندگی خود استفاده میکند تا در بازیهای شرطبندی کوچک برنده شود. او در یک عملیات دزدی با هدف قتل دو نفر، که باید کشته شوند، از قتل جلوگیری کرده و اسلحه را از دزد میگیرد. اما به خاطر این که فکر میکنند اسلحه به او تعلق دارد تحت تعقیب قرار میگیرد. با استفاده از تواناییاش میگریزد و…
زن جوانی به نام «کارلی ناریس» (استون) که تازه از همسرش جدا شده، در یکی از مجموعه های مدرن و شیک منهتن به نام «اسلیور» ساکن آپارتمانی می شود که قبلا در اختیار زن جوانی بوده که کشته شده است. «کارلی» با یکی از همسایه ها به نام «هاوکینز» (بالدوین) آشنا می شود. در ساختمان قتل هایی اتفاق می افتد و همسایه ای دیگر به نام «جک» که نویسنده ی داستان های جنایی واقعی است، «کارلی» را متقاعد می کند که «هاوکنیز» قاتل است…