آخرین قسمت از سری فیلم‌های هری پاتر، در جایی آغاز می‌شود که هری، رون و هرمیون به دنبال یافتن و نابود کردن سه هورکراکس باقی مانده‌ی ارباب تاریکی هستند، اشیاء جادویی‌ای که عمری جاویدان را برای او به ارمغان آورده‌اند. اما با آشکار شدن یادگاران مرگ، و اطلاع یافتن لرد ولدمورت از هدف هری و دوستانش، نبرد عظیمی آغاز می‌شود.

داستان در مورد پسری به نام هری پاتر است که پیش خاله و شوهر خاله‌اش زندگی می‌کند، زیرا پدر و مادرش سال‌ها قبل در یک تصادف کشته شده‌اند. هری پاتر که در این ۱۰ سال زندگی پیش خانوادهٔ دورسلی تحقیر را تحمل کرده، با افشای یک راز توسط فردی عجیب، ناگهان خود را جادوگری می‌یابد که بزرگ‌ترین جادوگر قرن را از بین برده است. امّا این جادوگر که ولدمورت نام دارد هنوز نابود نشده است و کمر به قتل پسری بسته است که زنده ماند.

موجود فضایی بیگانه ای به نام «ئی.تی.» از سفینه ی فضایی اش که در جنگلی در حومه ی لس آنجلس فرود آمده، جا می ماند و در حیاط خلوت خانه ای پناه می گیرد که در آن «الیوت» ده ساله زندگی می کند. خیلی زود «الیوت»، «ئی. تی.» را می بیند و دوستی و اعتمادش را جلب می کند.

شاهزاده‌ای به نام ناوین توسط جادوگری معروف به مرد سایه‌ای به قورباغه تبدیل می‌شود و برای رهایی از این جادو باید توسط شاهزاده خانمی بوسیده شود. شاهزاده به اشتباه دختر پیشخدمتی به نام تیانا را به منظور شکستن طلسم به جای یک شاهزاده خانم می‌بوسد. طلسم کار نمی‌کند و تیانا نیز به یک قورباغه تبدیل می‌شود. شاهزاده برای پیدا کردن شاهزاده خانم به سفری خطرناک و هیجان انگیز ره سپار می‌شود و در مسیر به دلیل اینکه به شکل قورباغه است ماجراهای متنوعی را تجربه می‌کند و پس از طی مسیری طولانی و طاقت فرسا پرنس شاهزاده خانم مورد علاقه خود را پیدا می‌کند، اما آیا شاهزاده خانم بوسیدن قورباغه‌ای زشت را قبول خواهد کرد؟

رودی یک موش خوشتیپ و دست‌پاچلفتی است که زمانی که می‌خواهد از دوست خپل و مزاحمش خلاص شود، در توالت می‌افتد و دوستش سیفون را روی او می‌کشد. او وارد فاضلاب می‌شود و متوجه می‌شود افسانه شهر موش‌ها واقعیت دارد و شهری مانند شهر انسان‌ها در فاضلاب بنا شده و موش‌ها مانند انسان‌ها در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند.

بروس بنر، یک محقق ژنتیک با گذشته‌ای غم انگیز، بخاطر یک بیماری هر موقع که خشمگین میشود به غول سبز بزرگ خشمگین تبدیل میشود.