جنگ جهانى دوم. مأموران خفیهى انگلیسى با خبر مىشوند كه دو توپ غولآسا در جزیرهى ناوارون در دریاى اژه مستقر شدهاند. » ناخدا مالورى « ( پك ) مأموریت پیدا مىكند با گروهى از افراد زبده خود را به ناوارون برساند و توپها را منهدم كند...
«موگلی» پسر بچهای است که در جنگل و میان حیوانات بزرگ شده است. وقتی خبر بازگشت ببر درندهی جنگل، «شیر خان»، میرسد، پلنگی به نام «باگیرا» داوطلب میشود که «موگلی» را برای فرار از جنگل و پیوستن به آدمها همراهی کند…
یک روباه جوان به نام تاد و یک سگ شکاری به نام کوپر در فصل تابستان و در فصل شکار با هم آشنا و دوست میشوند. اما با پایان یافتن فصل تابستان و اتمام فصل شکار از هم جدا میشوند و سگ شکاری با صاحب خود به منزل خود میروند. در بهار سال آینده، این دو باز هم همدیگر را میبینند اما این بار این سگ، تبدیل به یک سگ آموزش دیده شده است و ناخود آگاه با روباه و حیوانات دیگر، دشمن شده است. اما…
پس از اینکه دوست دختر سابقش به قتل رسید و او به مضنون اصلی تبدیل شد “راستی سبیچ” به جستجوی قاتل اصلی می رود و متوجه می شود که او نزدیکتر از آنچه تصور میکرده است…
«جک رایان» (فورد)، مأمور سی.آی.ای، با تحقیق در مورد قاچاقچیان مواد مخدر در کلمبیا متوجه می شود که فساد به سطوح بالای دولت امریکا رخنه کرده است.
تبهکاری به نام «کوآلن» (لیتگو) و هم دستانش، هواپیمایی حامل میلیون ها دلار اسکناس را می ربایند و محموله ی گرانبها را به هواپیمای دیگری منتقل می کنند. اما هواپیمای دوم آسیب می بیند و با چمدان های حامل اسکناس ها در کوهستان راکی سقوط می کند. «گیب واکر» (استالون) و دوستش، «هال تاکر» (روکر) از گروه نجات کوهنوردان پیام کمک تبهکاران را دریافت می کنند و به کمکشان می شتابند اما تبهکاران آن دو را گروگان می گیرند تا چمدان ها را به دست بیاورند…
"تام ریپلی" مردی را متقاعد می کند در ازای دریافت پول زیادی مرتکب قتل شود. شرایط از کنترل خارج شده و مرد مجبور به فرار می شود...
تاران همراه با گروهی از دوستانش تلاش میکند دیگ جادویی سیاه را قبل از اینکه به دست نیروهای اهریمنی بیافتد پیدا کند…