آملی یک دختر جوان تنهاست. نه فقیر است نه ثروتمند نه زشت است نه زیباست، معمولی است. با یک خانهٔ معمولی و یک شغل معمولی یعنی کار در یک کافه. زندگی اش آرام و کسالت بار از کنارش می‌گذرد با این حال او خوشحال و مسرور است. هر چه باید تجربه کرده ولی لذتی نبرده. آملی همچنان طالب تنهایی است او خود را با سوالات احمقانه سرگرم می‌کند تا اینکه اتفاقی رخ می‌دهد که زندگی آملی را دچار دگرگونی می‌کند...

"ویکتور پیورت" کارخانه دار متعصب و سرسخت فرانسوی است که توسط "محمد لربی" یکی از رهبران شورشی عرب به گروگان گرفته می شود. آن دو لباس خاخامها را پوشیده و سعی می کنند از دست قاتلی که توسط دولت "محمد" فرستاده شده و همچنین پلیس فرار کنند...

دو دوست، یكى با موهاى خرمایى، « دوروتى » ( راسل ) و دیگرى بلوند، « لورلاى » ( مونرو )، در دو مسیر كاملا متفاوت سرنوشت خویش را مى‏ جویند...

چارلز دوشمن ، یک آشپز معروف و ناشر یک راهنمای رستوران معروف ، برای نجات هنر آشپزی فرانسوی ، در حال جنگ با کارآفرین فست فود تری کاتل است. وی پس از توافق حضور در یک نمایش گفتگوی برای نشان دادن مهارت های خود در نامگذاری غذا و شراب با حس چشایی ، با دو فاجعه روبرو می شود: پسرش می خواهد به جای تستر رستوران یک دلقک شود و او ، چارلز دوشمن معروف ، حس چشایی خود را از دست داده است.!