«اَدی» نه ساله است و مادر خود را از دست داده و به جز خالهاش کسی را ندارد که از او مراقبت کند. او در مراسم تدفین مادرش، با مرد شیادی به نام «موز» آشنا میشود که یکی از دوستان قدیمی مادرش است و برای رفتن به خانهی خالهاش در «میزوری» با او همسفر میشود.
"الک لیامز" جاسوس بریتانیایی که درجنگ سرد به آلمان شرقی فرستاده شده است.او از بازگشتن سر باز می زند و تصمیم می گیرد به ماموریت دیگری روبرو شود که ممکن است آخرینش باشد...
"وینسنت لامارسا"، که پدرش در دهه ۱۹۵۰ به جرم ربودن یک کودک اعدام شده، بزرگ شده و به عنوان افسر پلیس مشغول بکار می شود اما مدت کمی بعد متوجه می شود پسرش یک قاتل است...