دکتر هاوارد سرپرست یک کلینیک است که کار آن پاک کردن آن دسته از خاطرات افراد است که دوست ندارند آنها را در ذهن خود داشته باشند. کلینیکی که اغلب زوجها خصوصاً در روزهای نزدیک به ولنتاین به آن مراجعه می‌کنند تا خاطرات بدی را که از هم در ذهن خود دارند پاک کنند. تکنیسینهای کلینیک ابتدا مکان خاطرات مورد نظر را که به صورت لکه‌های روشنی روی مغز نمودار می‌شود، شناسایی کرده و سپس به محو کردن آن لکه‌های نور می‌پردازند. ابتدا کلمنتاین و سپس جول آگاهانه تصمیم به پاک کردن خاطرات مشترکشان می‌گیرند، اما حتی بعد از فراموشی یکدیگر....

اقتباسى حرفه ‏اى از نمایش‏نامه ‏ى پرآوازه ‏ى تنسى ویلیامز كه به تمامى در فضاى محدود یك خانه‏ ى اربابى میگذرد و تنها با اتكا به گفت و گوهایى بسیار حساب شده پیش می‏رود . بازى دو شخصیت اصلى فیلم فوق‏ العاده است و بازى ضعیف برخى از بازیگران نقش‏ هاى فرعى را هم جبران میكند . ـ داستان : « بریك » ( نیومن ) ، همسرش ، « مگى » ( تیلر ) را در مورد مرگ دوستش مقصر می‏داند و به همین دلیل از او كه دیوانه ‏وار دوستش دارد متنفر شده و به نوش خوارى پناه آورده است . « بریك » و برادرش ، « كوپر » ( كارسن ) در املاك پدرى جمع شده‏ اند تا سرانجام پدر ( آیوز ) - كه به تشخیص پزشكان در آستانه‏ ى مرگ است - روشن شود ...

یک نوازنده ساكسیفونی بنام «فرد مادیسون» در آیفون خانه اش میشنود که "دیک لورنت مرده است". این پیام در ابتدا برای او بی مفهوم است. روزی همسرش بسته‌ای حاوی یک کاست ویدئو در جلو خانه پیدا می‌کند، وقتی با هم به تماشای آن مینشینند نمای بیرونی خانه خود را مبینند. آن دو حدس می‌زنند که فیلم را یک بنگاه معاملات ملکی فرستاده است. بعدتر فیلمی دیگر پیدا می‌کنند که اینبار علاوه بر نمای بیرون، وارد خانه شده و آنها را خوابیده در اتاق خواب نشان می‌دهد. نگران از این موضوع، به پلیس آگاهی می‌دهند. ماموران پلیس ناتوان از حل معما از آنها می خواهند ضریب امنیتی خانه را بالاتر ببرند...

داستان فیلم از چهار قسمت تشکیل شده است، سه قسمت اول درمورد رابطه «چو» با سه زن است که بعد از از دست دادن عشق زندگی اش، «سو لی ژن» با آن ها آشنا شده. قسمت چهارم در دنیای اسرار آمیز چو، که ۲۰۴۶ نام دارد روی می دهد...