آملی یک دختر جوان تنهاست. نه فقیر است نه ثروتمند نه زشت است نه زیباست، معمولی است. با یک خانهٔ معمولی و یک شغل معمولی یعنی کار در یک کافه. زندگی اش آرام و کسالت بار از کنارش میگذرد با این حال او خوشحال و مسرور است. هر چه باید تجربه کرده ولی لذتی نبرده. آملی همچنان طالب تنهایی است او خود را با سوالات احمقانه سرگرم میکند تا اینکه اتفاقی رخ میدهد که زندگی آملی را دچار دگرگونی میکند...
وقتی عشق اول یک زن بهطور ناگهانی وارد زندگی او میشود، رابطه او با یک جراح مغز و اعصاب جذاب، اما بدرفتار به هم میخورد و او متوجه میشود که باید یاد بگیرد که برای انتخابی غیرممکن برای آیندهاش به قدرت خود تکیه کند.
"توماس" و "دیوید" که با یکدیگر پسر عمو هستند یک رستوران سیار را اداره میکنند. آنها با کمک دوست کارآگاه خود "موبی" تلاش میکنند "سیلویا"، جیب بری زیبا را نجات دهند...
لارا ژان و پیتر به تازگی عاشقانه خود را از تظاهر به رسمی به شکل واقعی آغاز کرده اند وقتی که گیرنده نامه دیگری از یکی از نامه های عاشقانه اش وارد می شود...