اسکار که در صدد پادشاهی جنگل است موفاسا را می‌کشد و برادرزاده‌اش سیمبا را فراری می‌دهد. سیمبا بزرگ می‌شود و می‌آید تا انتقام پدرش و تاج و تختش را از اسکار بگیرد.

هواپیمای یک تیم ورزشی در منطقه ای سرد و طوفانی سقوط می کند. اکنون بازماندگان این حادثه تلخ و ناگوار در سخت ترین موقعیت ممکن گرفتار می شوند و باید برای زنده ماندن تلاش کنند و...

داستان فیلم در سال ۱۹۷۶ در مورد جمعی از پسران یک مدرسه در تگزاس است که گروهی برای خود راه میاندازند و شاگردان تازه وارد را مجبور به هر کاری میکنند…

دو انسان افسرده رابطه عاشقانه ای زیبایی با هم برقرار می کنند اما باورهای سیاسی و اعتقاداتشان آنها را از هم جدا می کند.

«هلن لایل» (مدسن)، دانشجوی دکترای رشته ی مردم شناسی که پایان نامه ی تحصیلی اش درباره ی افسانه ی جانی مرموزی معروف به «آبنبات فروش» و جنایت های او در حدود سال 1890 است، با وقوع یک رشته قتل های همانند در ناحیه ی جنایت خیز کابرینی گرین شیکاگو، به آن جا می رود و گفته های اهالی منطقه را مبنی بر این که این جنایات را «آبنبات فروش» مرتکب شده، منطقی می یابد.

الکس «هیچ»، نوعی دلال ازدواج است و به مردها در مورد برقراری رابطه با زن های رؤیایی شان، مشورت می دهد. تا این که خودش علاقه مند دختر روزنامه نگاری به نام «سارا ملاس» می شود و به این ترتیب روش هایش محک خواهد خورد…