نخستین فیلم دنیرو، درمقام کارگردان، ازهرنظر به موفقیت می رسد؛ ازجمله در تعریف قصه و فضاسازی. فیلم شخصیت هایی زنده و گفت وگوهایی به یادماندنی دارد ودرکل، سرپا و پُرشر وشور است. ـ داستان: دهه 1960، محله ی ایتالیایی نشین در برانکس نیویورک. پسربچه ای به نام «کالوجرو» (کاپرا) همراه با خانواده اش در همسایگی نوشگاهی زندگی می کند که پاتوق «سانی» (پالمینتری) و دارودسته ی مافیایی اش است؛ همان جایی که «لورنزو» (دنیرو)، پدر «کالوجرو» هشدارش داده که آن طرف ها نپلکد...

رکیش (جیسون استتهام) و تامی (گراهام) از بوکسوری ایرلندی به نام میکی (برد پیت) می خواهند تا در یک مسابقه ی مشت زنی شکست بخورد. از طرف دیکر یک گنگستر روسی، باریس (سره بدزیا) که از گنگستری یهودی «فرانکی» (دل تورو) می خواهد که از طرف او روی مسابقه شرط بندی کند و در عین حال از صاحب یک مغازه ی گرویی نیز می خواهد تا با هم دستان کودنش پولهای شرط بندی را بدزدند…

بر مبنای رمانی استثنایی از «ریموند چندلر» استاد داستان های پر پیچ و خم. ـ داستان: فیلیپ مارلو کاراگاه خصوص، مامور می شود تا درباره حق السکوت بگیری که عکس های نامناسبی از دختر یک ژنرال بازنشسته و ثروتمند در اختیار دارد، تحقیق کند....

رایان اونیل در این فیلم درنقش یک راننده فوق العاده حرفهای است که در فیلمهای سینمایی نقش بدلکار را بازی میکند. البته او به گروههای خلافکار و سارق نیز به عنوان راننده در تعقیب و گریزها کمک میدهد. پلیسی به نام درن به دنبال دستگیر کردن راننده است. راننده تصمیم دارد از این حرفه خداحافظی کند، اما پلیس میخواهد به هر شیوهای شده او را دستگیر کند. پلیس یک گروه خلافکار را مجبور میکند تا یک سرقت مشترک با راننده انجام دهند.