یک سامورایی از سرزمینهای ناشناخته در چندراهی اخلاق، عدالت و از خودگذشتگی گرفتار شده است و به همین دلیل برخلاف آیینش تصمیم میگیرد تا پسرکی یتیم و سگش را در معبد بودا پناه دهد. اما…
مصر، 1955، قاهره لانه جاسوسی واقعی است.و مانند دیگ در حال جوش وهمه از همه جاسوسی میکنند، همه دارند خرابکاری میکنند: فرانسویها، انگلیسیها، شورویها، خانواده شاه مخلوع فاروق و قصد دارد قدرت و تاج و تختش را پس بگیرد، و عقابهای خئوپس، فرقهای مذهبی و افراطگرایان اسلامی همه به همه بی اعتمادند، همه علیه همه توطئه میکنند . رئیس جمهور فرانسه، آقای رنه کوتی مامور مخفی و مهم خود را یعنی هوبرت بونیسورقهرمان وغرور فرانسوی با نام مستعار او اس اس 117 را به ماموریت شمال آفریقا می فرستد تا به بی نظمی ها سرو سامان بدهد . مترجم : eagle 5000
یک نویسنده داستان پالپ فیکشن ، خود را به عنوان قهرمان مهربان و همسایه انگلیسی خود را به عنوان معشوق خود تصور می کند.
نیکولای دالچیمسکی، یک مامور دیوانه کا.گ.ب، دفترچه ای پر از اسامی ماموران مخفی کا.گ.ب «خوابیده» را که در دهه 1950 به ایالات متحده فرستاده شده بودند، می دزدد. این ماموران تکالیف خود را تحت هیپنوتیزم انجام دادند، بنابراین تا زمانی که یک بیت از شعر رابرت فراست به آنها گفته نشود، نمی توانند مأموریت خود را به خاطر بسپارند. دالچیمسکی به ایالات متحده فرار می کند و شروع به تماس با این عواملی می کند که اقدامات خرابکارانه علیه اهداف نظامی انجام می دهند.
«دیوید پولاک» (پک)، پروفسور امریکایی آشنا با زبان های باستانی، حین بازدید از آکسفورد، نقشی کلیدی در نقشه ی کشف رمز یک پیغام سری به خط هیروگلیف پیدا می کند. به دستور نخست وزیر یک کشور خاورمیانه او را می ربایند و از او می خواهند تا برای حفظ صلح جهانی، جاسوسی غول نفتی، »بشراوی« (با دل) را بکند