«جان کنستانتین» به خاطر ارتباطش با موجودات ماورای طبیعی شهرت دارد. او به خاطر خودکشی یک بار به جهنم رفته است ، اما دوباره به زندگی بازگشته تا شاید با انجام اعمال خوب ، جایی در بهشت برایش پیدا شود. او بعد از داخل شدن در یک سری از ماجراها ، درمی یابد که شیاطین قصد دارند با شکستن محدودیتها به دنیایی انسانها وارد شوند و…
وقتی گروهی از دوستان بیاحتیاط دستور خاص خواندن تاروت را زیر پا میگذارند، ناآگاهانه شیطانی وصف ناشدنی به دام افتاده در کارتهای نفرین شده را رها میکنند. آنها یکی یکی با سرنوشت روبرو میشوند و سر از رقابتی بر علیه مرگ در میآورند.