مردی که قرار است مرگش به زودی فرا برسد، در آخرین روزهای عمرش تصمیم می گیرد با تمام دوستان قدیمی اش، معشوقه هایش، همسر سابقش، و همینطور پسرش تجدید دیدار کند...

سال 1922. «نیک کاراوی» (واترستن) غرب میانه را ترک می کند و در منطقه ی اگ غربی لانگ آیلند مستقر می شود. در این جا مجذوب یکی از همسایه ها می شود: «جی گتسبی» (ردفورد) مرد مرموزی که مهمانی های باشکوهی در خانه ی اعیانی خود می گیرد و دل باخته ی زنی به نام «دیزی» (فارو) است.

پیدون (پا گنده) متهم به قاچاق دارو می‌باشد. برای اینکه سابقه‌اش پاک شود، او باید سر دسته‌ی این باند مافیایی قاچاق را به پلیس معرفی کند, او باید سر دسته‌ی این باند مافیایی قاچاق را پیدا کرده و به پلیس تحویل دهد.