مارکوس و کوین کوپلند، دو برادر و مأمور افبیآی، بهطور تصادفی یک عملیات دستگیری قاچاقچیان مواد مخدر را خراب میکنند. برای جلوگیری از اخراج شدن، مأموریتی را برای همراهی دو همصحبت اعیانی به همپتونز میپذیرند. اما زمانی که دخترها در یک تصادف رانندگی از قیافه میافتند، از رفتن امتناع میکنند. مارکوس و کوین که گزینه دیگری ندارند، تصمیم میگیرند خود را جای خواهرها جا بزنند و از مردان سیاهپوست به زنان ثروتمند سفیدپوست تبدیل شوند.
ریچل یک دانشجوی جرمشناسی است که امیدوار است به موقعیت دستیار معلمی پروفسور رابرت استارکمن دست یابد. او مطمئن است که این موقعیت راه را برای حرفه FBI هموار میکند و حاضر است برای به دست آوردن آن هر کاری انجام دهد از جمله کشتن همکلاسیهایش. روانپزشک مدرسه، دکتر دانیلز، متوجه میشود که ریچل دیوانه است اما ریچل در بازی خطرناک مرگ و جعل هویت مهارت دارد.