بتمن در دومین سال مبارزه با جرم و جنایت خود به بررسی رشته ای از قتلها می پردازد که به بررسی فسادی می پردازد که شهر گاتهام را گرفتار می کند و همچنین اینکه چگونه ممکن است...
«فرانک لوکاس» (واشینگتن) راننده و محافظ یکی از رؤسای تشکیلات تبهکاری است که پس از مرگ رئیسش خیلی زود موقعیت خود را به عنوان وارد کننده ی درجه ی یک مواد مخدر در هارلم نیویورک تثبیت می کند. «ریچی رابرتس» (کرو) نیز پلیس درستکاری است که رهبری گروه ضربت مبارزه با مواد مخدر را به عهده دارد و می کوشد تا جلوی فعالیت های تشکیلات «لوکاس» را بگیرد...
هیدز با نیروی شیطانیش، هرکول پسر زئوس و هرا، خدایان یونانی را به انسان فانی تبدیل می کند و به زمین میفرستد و تا زمانی که هرکول قهرمان واقعی نشود، نمیتواند نزد خدایان بازگردد. او پس از آموزش نزد فیلو موفق میشود تا شهر را از وجود هیولایی غولآسا نجات دهد و در این میان عاشق مگ (به انگلیسی: Meg) می شود که…
شش سال از اتفاقات قسمت اول گذشته است. اکنون «رالف» و «وانلوپ» با یکدیگر دوست هستند. آنها یک روتر وای-فای پیدا میکنند و از طریق آن وارد یک ماجراجویی جدیدی میشوند ...
تونی استارک از سمّی مهلک درون بدن خود، که از آثار سو فناوری مردآهنی است بطور مخفیانه رنج میبرد. او قدم به قدم به مرگ نزدیکتر میشود. اما از سوی دیگر، یک مهندس روسی بنام «ایوان» در صدد است از تونی استارک انتقام مرگ و زندگی سخت پدر خود را بگیرد. پدرش سابقا همکار پدر تونی استارک بود. او موفق به ساخت شلاقهای انرژیداری میشود که قابلیت رد شدن از آهن را دارند. در جریان سفری به موناکو تونی با وی برای بار نخست روبرو میشود. از سوی دیگر دولت آمریکا بدنبال تسخیر فناوری مردآهنی برای مقاصد اسلحهسازیست. تونی مدام مقاومت میکند. تا اینکه تونی به یک پیغام شخصی از پدر مرحوم خود برخورد میکند و …
درباره ي مردي مشرف به مرگ که به زمين و زمان مي زند تا فردي را که زهرخورش کرده، بيايد داستان: «چوکليوس» (استتهام) يکي از زبردست ترين آدم کش هاي محافل مافيايي با پيامي تلفني از موقعيت متزلزلي که در آن گرفتار آمده، باخبر مي شود: زهري کشنده به بدنش تزريق شده که اگر نبضش از حد معيني پايين تر بزند، قلبش براي هميشه از تپش خواهد ايستاد...
بری بنسون به تازگی از دانشکده فارغالتحصیل شده و چشمش به واقعیتهای حرفهای و تنها انتخابش باز میشود: "ساختن عسل". در سفری اختصاصی به بیرون از کندو، بری توسط ونسا که یک گلفروش در نیویورک سیتی است از مرگ نجات پیدا میکند. با گسترش رابطه، این دو متوجه میشوند که در حقیقت این آدمها هستند که عسل میخورند و تصمیم میگیرد که از آدمها شکایت کند.
«جیک وایلدر» پس از بهم زدن رابطه با دوست دخترش، با دوستانش شرط میبندد که میتواند یک دختر زشت به نام «جینی بریجز» را تبدیل به ملکه مجلس رقص دبیرستان بکند...