پوپلکا، یک دختر جوان کاردان و مستقل، در خانه نامادری خود خدمتکار است و با نزدیکترین دوست خود جغد درد و دل میکند. وقتی او با سه بلوط جادویی روبرو میشود، به ازای هر یک از آنها یک آرزو برآورده میشود.
دو خاندان «مانتاگیو» و «کاپولت» با یک دیگر دشمنی دیرینه دارند، اما در این میان عشق دو جوان، «رومیو» (وایتینگ) از خانواده ی «مانتاگیو» و «جولیت» (هاسی) از خانواده ی «کاپولت»، اوضاع را پیچیده تر می کند و فرجامی خونین در پی دارد...
«گرینچ» سالها پیش در هوویل به دنیا آمده است، اما قیافهی ترسناک او و مشکلاتی دیگر، باعث شده است از آن سرزمین رانده شود. از آن زمان تاکنون، «گرینچ» کینهی مردم هوویل را به دل داشته و حالا فرصت انتقام فرا رسیده است و…