در روزی که جنگ جهانی دوم پایان یافت،"جیمی" موسیقیدانی خودخواه با "فرانسین" خواننده ای جوان آشنا می شود.رابطه آنها تبدیل به عشق می شود در حالیکه برای بهترین شدن در حرفه خود تلاش می کنند...
فیلم درباره زنی به نام ریچل مورگان است که همسر یک سرهنگ بریتانیایی به نام لوئیس میباشد. او در زمستانی جگر سوز به ویرانه های هامبورگ می رسد تا به شوهرش لوئیس بپیوندد. لوئیس مامور شده که این شهر ویران شده یعنی هامبورگ را بازسازی کند. هنگامی که آن ها وارد خانه جدیدشان میشوند، ریچل از تصمیم غیر منتظره شوهرش بهت زده می شود. آنها قرار است خانه بزرگشان را با مالک قبلی این خانه شریک شوند. مالک قبلی این خانه یک مرد بیوه آلمانی است که در کنار دختر دردسر سازش زندگی میکند. در ادامه، اتمسفر این خانه که سرشار از دشمنی و غم و غصه است، جای خود را به شور و شوق و خیانت میدهد…