صاحب یک فروشگاه موادغذایی در گرینویچ ویلیج به نام «مایلز مانرو» (آلن) با اکراه برای عمل جراحی به بیمارستان می رود. زمان، سال 1973 است. عمل ناموفق می ماند و پزشکان به سرعت او را منجمد می کنند. «مایلز» دویست سال بعد بیدار می شود و خود را در دنیایی پیش رفته و نامأنوس می یابد...

یک ویراستار کتاب احمق در قطاری که از لس آنجلس به سمت شیکاگو می رود تصور می کند مردی را دیده که به قتل رسیده و از قطار به بیرون پرتاب شده است. وقتی هیچکس حرفهای او را باور نمی کند او تصمیم می گیرد خود دست به تحقیق بزند اما اینکارش باعث می شود قاتل متوجه او شود...

کت بالو،دختر جوانی است که برای آموزگاری آموزش دیده است. تبهکاری به نام “تیم استراون” پدر گله دار کت را می کشد. کت نیز با کمک “کید شلین”که ششلول بندی پیر و دائم‌الخمر است به انتقام جویی برمی آید و در این راه در آستانه اعدام قرار می گیرد. داستان فیلم از جایی آغاز می شود که کت در زندان، خود را برای مراسم اعدام آماده می کند و در لحظات آخر پیش از به دار آویخته شدن، خاطرات خود را مرور می کند.

«جیک وایلدر» پس از بهم زدن رابطه با دوست دخترش، با دوستانش شرط می‌بندد که می‌تواند یک دختر زشت به نام «جینی بریجز» را تبدیل به ملکه مجلس رقص دبیرستان بکند...