جورج واشنگتن مکلینتوک، شخصی فروتن که با دوستان و دشمنان خود به طور یکسان رفتار می کند، همچنین با فقرا و رعیت ها مثل آدم های ثروتمند و درباری. او بسیار مضطرب است زیرا دخترش "بکی" دو سالی است که برای تحصیل از او دور شده است و...

وقتی یک غریبه وارد شهری غربی می شود،اطلاع پیدا می کند گله داری که در جستجوی اوست به قتل رسیده.بعدها او متوجه می شود مردم شهر رفتار عجیبی داشته و با برخی از آنها به مشکل بر می خورد...