«آلن فلیکس» (آلن) عاشق سینما و طرفدار سرسخت «هامفری بوگارت» است. همسرش، «نانسی» (آنزپک) مدتی است که ترکش کرده و حالا به توصیه ی «شبح بوگارت» (لیسی) می خواهد علاقه ی دختر دیگری را جلب کند. دوستانش، «لیندا» (کیتن) و «دیک» (رابرتس) نیز سعی می کنند در این خصوص به او کمک کنند...

دونن نوت بیشتر زندگی‌اش را به عنوان سرباز در میدان‌های جنگ گذرانده. پس از پایان جنگ جهانی او به شهر الیمپیوس برای داشتن زندگی آرامی می‌رود و می‌فهمد که در تلاشی برای حفاظت از نسل انسان‌ها در جنگ‌های آینده، نسل‌هایی از انسان بیوروید خلق شده‌اند که احساسی ندارند و به همین دلیل نمی‌توانند به دیگران آسیبی برسانند. وی نیز این موضوع را کشف کرد که تعدادی دوست ندارند با آنها زندگی کنند. بسیاری از انسان‌ها با بیوریودها به عنوان گونه‌ی پست برخورد می‌کنند و آنها را تهدیدی برای آینده‌ی خود می‌دانند. نظام کنترل انسان‌ها در جستجوی بیوریودهایی است که فساد ایجاد کرده‌اند. دونن برای برقراری دوباره‌ی صلح در جهان انتخاب شده. در این راه او از معشوقه‌ی قبلی خود، بریاریوس کمک گرفت. به ریا رئوس در جنگ قبلی بدنش را از دست داده بود و کشته شده بود و حالا به یک سایبورگ یعنی یک مغز در یک بدن مصنوعی تبدیل شده بود. و حالا انسان‌ها باید برای بقای نسلشان تلاش کنند…