«فانی» (آلوین) و «الکساندر» (گوو) زندگی خوش و آرامی را با مادر و پدرشان، «اسکار» (ادوال) و «امیلی اکدال» (فرولینگ)، که در کار تیاتر هستند، می گذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته ی قلبی و بعدتر ازدواج «امیلی» با یک کشیش خشک و مقرراتی به نام «اسقف ورگروس» (مالمسیو)، بچه ها آزادی و نشاط شان را از دست می دهند.
نجامین در اواخر قرن نوزدهم و در سن ۸۰ سالگی به دنیا آمده و با گذشت زمان، در حالی که دیگران پیرتر میشوند، او جوانتر میشود. او در کهنسالی عاشق دختری میشود که در سنین کودکی بهسر میبرد. اما در طی سالها در حالی که دخترک بزرگتر میشود، او در روندی وارونه به سوی خردسالی پیش میرود و همین موضوع عواقب عجیب و غریبی برای او در پی دارد.
لانگ آیلند . زوج ثروتمندى به نام « مود » ( واكر ) و « آلیور » ( هامپدن ) « لارابى » ، دو پسر - « لینوس » ( بوگارت ) و « دیوید » ( هولدن ) - دارند . در املاك خانواده ، رانندهى آنان ، « توماس فئرچایلد » ( ویلیامز ) و دختر جوانش ، « سابرینا » ( هپبرن ) نیز زندگى مىكنند . « سابرینا » كه به « دیوید » علاقهمند است از او بىتوجهى مىبیند ...