تعدادی از نفرات گارد ملی امریکا را که در جنگ ویتنام از جنگیدن امتناع کرده بودند، بعنوان رزمایش به سرزمین های باتلاقی می برند و یکایک آنها به دست افرادی مسلح کشته می شوند…

شیوا پس از به زندان افتادن شوهرش از امیرعلی پسرشان به سختی مراقبت می کند. امیرعلی که حالا کلاس اول دبستان است با تصمیم مادرش و مددکار اجتماعی، پی می برد پدرش در زندان محبوس است. وی احساس پدرانه او را در می یابد. پدر امیرعلی معلمی است که در یک درگیری خیابانی فردی را به قتل رسانده و در آستانه قصاص نفس قرار گرفته است. از مرگ می هراسد و دوست دارد برای فرزندش پدری کند. اما اولیای دم، به خصوص خواهر دو قلوی مقتول هنوز قاتل را نبخشیده اند ...