«مارتی مکفلای» 17 ساله است و با دانشمندی به نام «اِمت براون» آشنا میشود. این دانشمند در حال ساخت ماشین زمان است و قصد دارد آن را مورد آزمایش قرار دهد. این دو در لحظهی امتحان ماشین زمان، مورد حملهی یک گروه تروریستی قرار میگیرند و «مارتی» که سعی میکند از دست آنها فرار کند، به 30 سال قبل برمیگردد.
«جوباک» (وویت) پسر جذاب ولی بی پول شهرستانی، به نیویورک می آید تا با تلکه ی زنان مسن پولدار کسب درآمد کند. او خیلی زود با «راتسو ریزو» (هافمن) آشنا می شود؛ کلاهبرداری مسلول و معلول که پیشنهاد می دهد مدیریت برنامه های «جو» را به عهده بگیرد...