«ناخدا باربوسا» (راش) کشتي «ناخدا جک اسپارو» (دپ) به نام «مرواريد سياه» را در اختيار مي گيرد و بعدا به شهر پورت رويال حمله مي برد و «اليزابت سوان» (نايتلي) دختر فرماندار (پرايس) را مي ربايد. «ويل ترنر» (بلوم) دوست دوران کودکي «اليزابت» با «جک» متحد مي شود تا «اليزابت» را نجات دهند و «مرواريد سياه» را دوباره به چنگ آورند. اما نفريني باعث شده «باربوسا» و خدمه اش براي هميشه در پرتو هر نور مهتابي به اسکلت هايي زنده تغيير شکل يابند...

در دوران جنگ جهانی دوم، دو زندانی آمریکایی درحالیکه سعی داشتند از بازداشتگاه 17 فرار کنند، کشته می‌شوند. همین اتفاق باعث می‌شود زندانی‌های دیگر، به وجود یک خبرچین در بین خودشان پی ببرند و فردی به نام «سِفتون» که در بازداشتگاه، بازار سیاه به راه انداخته، مضنون اصلی این جریان می‌باشد.

ویل ترنر و الیزابت سوان که قصد دارند بزودی با هم ازدواج کنند بجرم کمک به کاپیتان جک اسپارو برای فرار از دست قانون بازداشت می شوند. لرد کاتر که دستور این بازداشت را داده به ویل و الیزابت می گوید اگر آنها به او کمک کنند تا جک را پیدا کرده و قطب نمای جادویی اش را از او بگیرد، آنها را مجازات نخواهد کرد...

افریقای جنوبی. پس از سقوط یک هلی کوپتر حامل گروهی از مأموران سیا، «جکی» (چان) زنده می‌ماند. اما کمی بعد می‌فهمد که دچار فراموشی شده و باید به گذشته‌ی خود پی ببرد. در بازگشت به ژوهانسبورگ، خبرنگاری به نام «کریستین» مقاله‌ای درباره‌ی «جکی» به چاپ می‌رساند و به این ترتیب مأموران فاسد سیا به تکاپو می افتند تا «جکی» را از بین ببرند...

«جان کنستانتین» به خاطر ارتباطش با موجودات ماورای طبیعی شهرت دارد. او به خاطر خودکشی یک بار به جهنم رفته است ، اما دوباره به زندگی بازگشته تا شاید با انجام اعمال خوب ، جایی در بهشت برایش پیدا شود. او بعد از داخل شدن در یک سری از ماجراها ، درمی یابد که شیاطین قصد دارند با شکستن محدودیت‌ها به دنیایی انسان‌ها وارد شوند و…

جیمی ریس تازه فارغ‌التحصیل شده دانشگاه با کلی امید و آرزو برای آینده‌اش به خانه برمی‌گردد، اما متوجه می‌شود که خانه آنطور که او آن را ترک کرده است، نیست. در حالی که او به‌دنبال یافتن هدف خود در این جهان می‌گردد، سرنوشت زمانی دخالت می‌کند که جیمی به طور غیرمنتظره‌ای خود را تحت کنترل یک برجا مانده باستانی از بیوتکنولوژی موجودات فضایی می‌بیند: سوسک سرگین غلتان.

گروهی از نوجوانان ظاهراً آشنا، خود را تحت تعقیب قاتلی نقاب‌دار می‌یابند که بیش از حد آشنا به نظر می‌رسد! با افزایش تعداد قربانیان و شدت گرفتن لحظات خنده‌دار، هیچ یک از فیلم‌های ترسناک محبوب شما از هجو تیز و برنده این نقیضه فوق‌العاده خنده‌دار در امان نمی‌ماند!

«ناتالی» (دیاز)،«دیلن» (باریمور) و «الکس» (لیو)، برای مردی به نام «چارلی» (با صدای فورسایت) کار می کنند که هرگز با کارمندان خود رو در رو ملاقات نمی کند. در مأموریت این بار، «اریک ناکس» (راکول)، یکی از نوابغ فن آوری های الکترونیک ربوده شده و «راجر کوروین» اهریمنی (کوری) مظنون شماره ی یک تلقی می شود...