«هیکاپ» که سرزمینش مدام مورد حمله اژدهایان قرار می‌گیرد و مردم این سرزمین شجاعانه به جنگ با اژدهایان می‌پردازند. ولی هیکاپ توانایی جنگیدن با آنان را ندارد و حتی اگر هم داشته باشد، (به خاطر جسته کوچکش) اجازه ندارد اینکار را بکند. در این بین، اژدهایی وجود دارد بنام «خشم شب» که از همه اژدهایان دیگر خطرناکتر و وحشتناک‌تر است که هیچ وایکینگی تا بحال موفق به کشتن او نشده‌است. هیکاپ که پدرش رئیس وایکینگ‌ها است، یک شب که اژدهایان حمله کرده بودند، مخفیانه به کمین اژدهایی می‌نشیند و بطور اتفاقی یک خشم شب را بدام می‌اندازد و …

یک دختر زیبا و جوان به نام میرابل به همراه خانواده‌اش در سرزمین جادویی و اسرارآمیزی در کوه‌های کلمبیا زندگی می‌کند. همه اعضای خانواده میرابل از قدرت‌های خاص و شگفت‌انگیزی برخوردار هستند، اما او تنها کسی است که هیچ قدرت جادویی ندارد و...

«لیلو» دختری تنها و اهل هاوایی است که یک سگ کوچک زشت را برای نگهداری قبول می‌کند و او را «استیچ» می‌نامد…

کنای، اسکیمویی شکارچی است که به همراه دو برادرش سیتکا و دیناهی زندگی می‌کند. او به سن بلوغ نزدیک می‌شود و طبق رسوم قبیله ارواح نشان مقدسی را برای او در نظر می‌گیرند که سرمشق او برای ادامه زندگی باشد. نشانی که توسط جادوگر قبیله به او داده می‌شود. در حالی که کنای منتظر نشان شجاعت یا چیزی شبیه آن است نشان خرس که نشانه عشق است به او داده می‌شود. کنای که از این موضوع ناراحت است وقتی دزدیده شدن غذاهای دیناهی توسط خرس را می‌بیند به دنبال خرس می‌رود و برادرانش هم به دنبال او می‌روند آن‌ها با خرس درگیر می‌شوند و سیتکا برادر بزرگتر برای نجات آن دو خود را فدا می‌کند و کشته می‌شود. کنای برای انتقام به دنبال خرس می‌رود و خرس را می‌کشد ولی توسط یک جادو از طرف ارواح به خرس، حیوانی که او از آن بسیار متنفر بود، تبدیل می‌شود. اکنون برای نجات از این شرایط باید کارهایی بکند که داستان این کارتون را رقم خواهد زد…

وندی و دو برادرش (میشل و جانی) همراه با قهرمان افسانه‌ای داستان‌هایشان، پیتر پن، به سرزمینی جادویی ناکجاآباد مسافرت می‌کنند. سفری پرماجرا در که در آن به جنگ با کاپتان هوک بدجنس می‌روند و اتفاقات جالبی برایشان رخ می‌دهد و…

خانواده لیتل برای به فرزندی پذیرفتن یک کودک به یک یتیم خانه مراجعه می کنند. پسر خانواده که جرج نام دارد دوست دارد که یک برادر کوچکتر داشته باشد اما سرانجام خانواده لیتل ها به شکل عجیبی به جای بچه، صاحب یک موش کوچولو به نام استوارت می‌شوند.

سالی و کنراد دو بچه‌ای هستند که زندگی‌شان یکنواخت شده ولی وقتی که یک گربه‌ی سخنگو را می‌بینند زندگی‌شان از این رو به آن رو می‌شود…