در سال ۱۹۰۴ پس از وقوع زلزلهای ویرانگر در شهر اسلو پایتخت نروژ، دانشمندان بار دیگر نشانههایی حاکی از حرکت خطرناک گسلها و زلزلهای مهیب و ویرانگر را شناسایی میکنند و…
پس از یک زمین لرزه عظیم در کالیفرنیا، یک خلبان چرخبال نجات سفری خطرناک را در سراسر ایالت انجام میدهد تا دختر قطع رابطه کردهاش را نجات دهد.
«هری دالتن» (برازنان)، زمین شناس متخصص آتش فشان ها، برای تحقیق به شهری نزدیک قله ی آتش فشان اینک خاموش دانته می رود و از نشانه هایی در می یابد که آتش فشان هنوز فعال است. شهردار شهر که مادری مجرد به نام «ریچل واندو» (همیلتن) است، حرف او را می پذیرد، اما دیگر مسئولان به دلیل توریستی بودن منطقه، حاضر نمی شوند مردم را به فرار از شهر وادارند.
مادری دو فرزندش امیرمحمد، پنج ساله، و نوزاد شش ماهه خود را در خانه آپارتمانی تنها میگذارد و به قصد انجام کاری بیرون میرود. در فاصلهای که مادر به خانه بازمی گردد دو کودک او به ویژه امیر محمد، با مشکلات فراوانی روبرو میشوند. مادربزرگ و همسایهها که دو کودک را در خطر میبینند و نمیتوانند به خانه راه یابند، بیرون آپارتمان ازدحام میکنند و هر کدام با راهنمایی خود میکوشند آن دو را از خطر برهانند.