"لارا مردیت" (ترنر) هنگامی که در یک مکان عمومی شلوغ دختر کوچولویش را گم میکند با "آنی جانسن" (مور ) رنگینپوست آشنا میشود. "آنی" مستخدمه "لارا" میشود و دختر کوچکش، "سارا جین" را نیز همراه میبرد. آنان سالها با هم زندگی میکنند و در این بین "لارا" موفق میشود به رویای بزرگش یعنی هنرپیشگی در سینما دست یابد. با این حال زندگی خصوصی او و دخترش، "سوزی" (دی) بر سر روابط عاشقانه با "استیو آرچر" (گاوین) روبه تیرگی میگذارد. در همین حال "آنی" نیز با "سارا جین" (کوهنر) که رنگینپوست بودن خود ناراضی است و میخواهد خود را همهجا سفیدپوست معرفی کند، مشکل دارد...
در دههٔ ۱۹۰۰ میلادی، هایرام اوتیس و خانوادهاش به خانهٔ کانترویل نقل مکان میکنند. این خانه محلی است که به دلیل حضور شبح سر سایمون کانترویل، سایر صاحبانش را از خود رانده است. اما دختر بزرگ اوتیس، ویرجینیا، با شبح دوست میشود و رابطهای ناگهانی بین آنها شکل میگیرد. همچنین ویرجینیا عاشق دوک محلی میشود، اما شبح به دلیل اختلافات قدیمی خانوادگی با این دوک مخالفت میکند. شبح میخواهد از سر کلمنجار بیفتد و برای آزادی از این عذاب بیپایان به عالم دیگر، ویرجینیا به او کمک میکند.