آملی یک دختر جوان تنهاست. نه فقیر است نه ثروتمند نه زشت است نه زیباست، معمولی است. با یک خانهٔ معمولی و یک شغل معمولی یعنی کار در یک کافه. زندگی اش آرام و کسالت بار از کنارش می‌گذرد با این حال او خوشحال و مسرور است. هر چه باید تجربه کرده ولی لذتی نبرده. آملی همچنان طالب تنهایی است او خود را با سوالات احمقانه سرگرم می‌کند تا اینکه اتفاقی رخ می‌دهد که زندگی آملی را دچار دگرگونی می‌کند...

کراچات افسر بلند پایه پلیس، به سنت تروپه منتقل می شود. او با شناگران بی قانون و بیشتر با دختر نوجوانش که تلاش می کند تا دوستان ثروتمند خود را تحت تأثیر قرار دهد، درگیر است.(دختر او گفت است که؛ پدرش یک میلیونر است و دارای یک قایق بادبانی در بندر است) و...

«نیک مارشال» (گیبسن) در یک آژانس تبلیغاتی کار می کند و مردی زن ستیز است و همسر سابق و دختر و مستخدمه اش از دست او شاکی اند. شبی، «نیک» با ماشین تصادف می کند، اما صبح روز بعد در می یابد توانایی خواندن فکر زنان را پیدا کرده است. «نیک» ابتدا هراسان می شود، اما کم کم می فهمد که می تواند از این موهبت استفاده کند.

تام وینستون یک مرد بیوه است که تلاش می کند تا 3 فرزندش را به تنهایی بزرگ کند. اما در این بین یک زن به نام "سینزیا" به کمکش می آید که حتی بچه ها دوست دارند او مادر جدیدشان شود...