هنگامی که یک داماد خجالتی در حضور ناخواستهی یک زن جوان از دنیا رفته سوگند عروسی خود را تمرین میکند، دختر از قبر برمیخیزد، با این فرض که داماد با وی ازدواج کرده است.
در یک شب زمستانی در باغ وحشی در فلوریدا وقتی حیوانات آنجا را به مقصد سیرک ترک میکردند، فیل مادری مدام در تب و تاب رسیدن فرزندش مدام به پشت سرش نگاه میکرد! آری او مادر دامبو قهرمان داستان بود. پستچی حامل دامبو در آسمان ابری آن شب راه را گم کرده بود و نتوانست به موقع خود را به باغ وحش برساند و این اتفاق وحشتناک سکوی پرتابی برای دامبو گشت و او اولین فیل پرنده جهان شد! آری دامبو تنها ماند و به خاطر گوشهای پهنش مورد تمسخر فیلهای دیگر قرار گرفت، تنها دوست او موش کوچکی به اسم تیموتی بود (که با دیدن گریه کردنهای دامبو در خلوت، متاثر شده بود و قصد کمک کردن به او را داشت) ولی ناامید نشد تا سرانجام به کمک دوستانش به آنچه که میخواست رسید هر چند که خیلی دور از ذهن بود …
تابستان است و اِل ایوانز قرار است به دانشگاه برود و تصمیم بزرگی در زندگی اش بگیرد.
«جیک وایلدر» پس از بهم زدن رابطه با دوست دخترش، با دوستانش شرط میبندد که میتواند یک دختر زشت به نام «جینی بریجز» را تبدیل به ملکه مجلس رقص دبیرستان بکند...