در شهر لندن و در یک رستوران روسی یک باند مافیای روسی فعالیت میکند. ریاست این گروه بر عهده «سیمون» و پسر کله شقش «کریل» است. راننده کریل، «نیکلای» خود را به همه افراد ثابت میکند و تنها شرطی که باید بپذیرد فراموشی خانوادهاست گرچه خود او هم از این بابت ناراحت نیست زیرا نسبت به پدر و مادرش هیچ احساسی ندارد. نیکلای مرموزی که حتی خود کریل هم او را درست نمیشناسد، به سادگی دشمنان خانواده جدیدش را از بین میبرد و پلههای ترقی را طی می کند، هرچند که هیچ کس هویت واقعی او را نمیداند.
مورت رینی نویسنده داستانهای جنائی پر فروش و عامه پسند است . او از هنگامیکه ایمی ، همسرش به او خیانت کرده و با مرد دیگری ارتباط برقرار کرده بهمراه سگش عازم کلبه ای دور افتاده در جنگل شده است . او امیدوار است تا با سرگرم کردن خود از طریق نوشتن یک ناول جنایی تازه ، از فکر خیانت همسر سابقش رهایی یابد، اما...