خوکی بنام ویلبور از این ترس دارد که در انتهای فصل تبدیل به غذای روی میز صاحب مزرعه بشود. او به کمک یک عنکبوت به نام شارلوت سعی میکند تا از این اتفاق جلوگیری کند…
سورن، جغدی جوان است که پس از شنیدن داستانهایی که پدرش از ماجراجویی و داستانهای مختلف از نگهبانان مخصوص میگوید، تصمیم میگیرد تا به هر شکل ممکن یکی از نگهبانان ویژهی گنجینه شود. او به محلی میرود که باید تمرین و مبارزه کند تا از بین تعداد زیادی از جغدها انتخاب شود. جزیرهای به نام گاهوول که در آنجا که یک جغد بزرگ آنها را برای مبارزه با ارتش یک حاکم ستمکار که در پی آن است که گنجینهی ارزشمند را تصاحب کند فرا میخواند…
رودلف، یک خون آشام سیزده ساله است که قبیله او توسط شکارچی خون آشام بدنام تهدید میشود. او با تونی، یک انسان هم سن و سال خودش ملاقات میکند، کسی که توسط قلعههای قدیمی، قبرستان و – خون آشام ها مجذوب شده است. تونی در یک مبارزه شوخی اکشن علیه دشمنان آنها به رودلف کمک میکند. آنها در کنار یکدیگر خانواده رودلف را نجات میدهند و با هم دوست میشوند.