نجامین در اواخر قرن نوزدهم و در سن ۸۰ سالگی به دنیا آمده و با گذشت زمان، در حالی که دیگران پیرتر می‌شوند، او جوان‌تر می‌شود. او در کهنسالی عاشق دختری می‌شود که در سنین کودکی به‌سر می‌برد. اما در طی سال‌ها در حالی که دخترک بزرگ‌تر می‌شود، او در روندی وارونه به سوی خردسالی پیش می‌رود و همین موضوع عواقب عجیب و غریبی برای او در پی دارد.

"ژولیان" با اسکورت زنان سالخورده در لس آنجلس برای خود کسب و کار پر منفعتی راه اندازی کرده است.او با "میشیل"،همسر یک سیاستمدار محلی رابطه برقرار می کند.یکی از مشتریان او به قتل می رسد و کارآگاه "ساندی" او را وادار می کند در مورد دیگر مشتریانش اطلاعات دهد.