اسکار که در صدد پادشاهی جنگل است موفاسا را میکشد و برادرزادهاش سیمبا را فراری میدهد. سیمبا بزرگ میشود و میآید تا انتقام پدرش و تاج و تختش را از اسکار بگیرد.
فیلم دربارهی شیری جوان به نام سیمبا میباشد که فکر میکند باعث مرگ پدرش شده است و به همین منظور از هویتش به عنوان پادشاه آینده فرار میکند. اما…
حالا دیگر سیمبا و نالا صاحب یک دختر بنام کیارا شدند. تایمون و پومبا به عنوان مراقب این بچه انتخاب شدند اما کیارا از دست آنها به راحتی فرار میکند و به سرزمینهای ممنوعه پا میگذارد. او در آن سرزمین با بچه شیری به نام کاوو آشنا شده و با یکدیگر دوست میشوند. اما او و والدینش نمیدانند که کاوو پسر زیارا است. او قصد دارد کاوو را با سرنگونی سیمبا به پادشاهی سرزمین «Pride» تبدیل کند. رابطه سیمبا با دخترش مورد آزمایش قرار میگیرد و…
۴ دوست در باغ وحشی در نیویورک زندگی میکنند: الکس (شیر)، مارتی (گوره خر)، ملمان (زرافه) و گلوریا (اسب آبی). با گم شدن یکی از آنها بقیه به دنبال او اسیر شده و به طور ناخواسته داخل قفس به آفریقا برگردانده میشوند و در همین حین یک اتفاق در دریا آنها را به سمت سواحل ماداگاسکار میکشاند. آنها با ورود به دنیای وحش با یک بومی ماداگاسکاری که نوعی میمون است آشنا میشوند. سرانجام قهرمان داستان ما با واقعیتهای مقدر شده طبیعت مواجه میشود و…
تایمون و پومبا داستان شیرشاه را از دید خودشان برای مخاطبان تعریف میکنند. اما تایمون اصرار دارد که فیلم را به جلو بزند تا به قسمتی برسد که وارد داستان میشود، چرا که در اوایل فیلم، آنها حضور نداشتند و از طریق گوینده فیلم، قبل از آغاز سفر سیمبا وارد داستان میشوند. همچنین در این شماره با مادر تیمون و عمو مکس هم آشنا خواهیم شد…
حیواناتی که از باغوحش بیرون آمده بودند حالا در تلاش برای بازگشت دوباره به نیویورک هستند، اما به طور اتفاقی سر از آفریقا در میآورند. جایی که الکس با خانواده خود ملاقات میکند و این شروع اتفاقات جالبی است که برای آنها در ادامه داستان رخ میدهد…
وقتی بابانوئل و گوزنهای شاخدارش از راه می رسند، این وظیفه الکس، مارتی، گلوریا و ملوین است که به او کمک کنند تا مراسم کریسمس را به خوبی اجرا نماید…
شیری است تمام عمر خود را در باغ وحشی در نیویورک سر کرده، اما به دروغ داستانهایی خیالی از دلاوریهایش در جنگل برای پسرش تعریف میکند. شبی کارکنان باغ وحش برای کمک به حیواناتی که در جزیرهای با آتشفشان فعال اسیر هستند، به طرف آنجا حرکت میکنند و بچه شیر به طور اتفاقی در یکی از کابینهای حمل حیوانات اسیر میشود و به آفریقا منتقل میگردد. حالا پدر بچه شیر به همراه دوستان باغ وحش (زرافه، کوالا، سنجاب و مار) برای برگرداندن بچه شیر راهی جنگلهای آفریقا میشوند.