روزى « یوزف ك » ( پركینز )، كارمند بانك، را بازرس پلیس ( فوا ) و دو دستیارش ( كرنز و هان ) دستگیر مى‏كنند. او مرتكب جرمى نشده و از اتهامش نیز اطلاعى ندارد...

“ژان وال ژان “مردی فرانسوی که به خاطر سرقت نان دستگیر میشود از دست افسر پلیسی به نام “جاورت” فرار میکند. این تعقیب و گریز زندگی هردوی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد…

“ژان والژان” که از زندان آزاد شده. آماده آغاز زندگی شرافتمندانه ای می شود.چند سال بعد او تبدیل به یک مالک پولدار می شود.قول او به فاحشه ای در حال مرگ مبنی بر نگهداری از فرزند او باعث به وجود امدن جریانی می شود که بازرسی که سالها در پی یافتن”والژان” است.او را پیدا کند.”والژان” اینبار به همراه یک کودک شروع به فرار از دست بازرس می کند. سالها بعد…

“ژان والژان” که متهم به جرم کوچکی شده، بقیه عمر خود را محکوم است و توسط افسر پلیس بی رحمی به نام “ژاور” تحت تعقیب است…

یک فرزند انسان به نام موگلی که توسط گرگ‌ها بزرگ شده است، بایستی با یک ببر خبیث به نام شیر خان مبارزه کند و…