«هیکاپ» که سرزمینش مدام مورد حمله اژدهایان قرار می‌گیرد و مردم این سرزمین شجاعانه به جنگ با اژدهایان می‌پردازند. ولی هیکاپ توانایی جنگیدن با آنان را ندارد و حتی اگر هم داشته باشد، (به خاطر جسته کوچکش) اجازه ندارد اینکار را بکند. در این بین، اژدهایی وجود دارد بنام «خشم شب» که از همه اژدهایان دیگر خطرناکتر و وحشتناک‌تر است که هیچ وایکینگی تا بحال موفق به کشتن او نشده‌است. هیکاپ که پدرش رئیس وایکینگ‌ها است، یک شب که اژدهایان حمله کرده بودند، مخفیانه به کمین اژدهایی می‌نشیند و بطور اتفاقی یک خشم شب را بدام می‌اندازد و …

«تور» جنگجویی قدرتمند اما متکبر از قلمرو افسانه‌ای «آسگارد» تبعید شده تا در این دنیا همراه انسان‌ها زندگی کند، و از این رو، او به یکی از بهترین مدافعان آن‌ها تبدیل می‌شود.

مراسم ازدواج نیتا با حادثه عجیبی بر اثر سقوط سنگ انجام نمی‌گیرد. نیتا که پریشان شده نزد جادوگر قبیله می‌رود تا علت حادثه را دریابد. جادوگر به او می‌گوید که چون او در کودکی از کینای خرس طلسمی را گرفته‌است، او نمی‌تواند با کس دیگری ازدواج کند مگر اینکه ظرف مدت ۳ روز آن طلسم را به اتفاق کینای در بالای آبشار کوکانی بسوزاند. نیتا موفق می‌شود کینای را پیدا کند اما آنان برای رسیدن به بالای آبشار و سوزاندن طلسم راهی سخت در پیش دارند…

شرک از زندگی یکنواخت خود خسته شده برای همین آرزو دارد تا به روزهای قبل که مردم از او می‌ترسیدند و به تنهایی زندگی می‌کرد بازگردد...

فیلم بچه‌های جاسوس در مورد ماموران مخفی گریگوری و اینگرید است که عاشق هم شده و تصمیم می‌گیرند با یکدیگر ازدواج کنند. چندین سال بعد زمانی که آن‌ها به طرز اسرارآمیزی ناپدید می‌شوند، تنها کسانی که می‌توانند آن‌ها را نجات دهند فرزندان خودشان هستند.

یک شکارچی به دوران قبل از تاریخ فرستاده می شود. اما در آنجا او کاری که نباید را انجام می دهد و باعث می شود یک اتفاقات زنجیره ای بیفتد و همه چیز تغییر کند...

چهار ملت هر کدام با یک نشانه با سرنوشتی مشترک. ملت‌های آب، خاک، باد و آتش. حدود صد سال پیش(با توجه به زمان فیلم) مردم در خوشی زندگی میکردند و همه چی بر وفق مراد بود. و قهرمانان و افرادی وجود داشتن که هر چهار عنصر رو کنترل میکردند و از ارواح برای ثبات دنیا کمک میگرفتند تا اینکه آواتار ناپدید میشود اکنون جنگ بین ملت‌ها به مرحله سختی کشیده شده است. ملت آتش برای قدرت‌نمایی و تسلط بر همه‌ی ملت‌ها و شهرها و.. دست به کارهای وحشتناکی میزند و بعد قهرمانانی ظهور میکنند که تقدیرشان تغییر سرنوشت این جنگ است و اما آواتار برمیگردد ولی آواتار هر چهار عنصر را آموزش ندیده و فقط به یک عنصر باد دسترسی دارد و با دوستانش به دنبال آموزش عناصر چهارگانه میرود.