در دیری که روی دریاچهای شناور است، پسربچهای زیر نظر راهب بودایی پیری آموزش میبیند. سالها میگذرد و پسر بچه، که حالا راهبی هفده ساله شده به دختر بیماری که مادرش او را به معبد آورده، دل میبازد و در پی دختر میرود. سالها بعد راهب که سی سال از عمرش گذشته، از چنگ قانون میگریزد و به معبد پناه میبرد؛ چون به خاطر دختر - که او را ترک کرده - مرتکب قتل شده است. اما پلیس او را دستگیر میکند. چند سالی دیگر نیز میگذرد و همان راهب، حالا چهل و خردهای ساله، به دیر باز میگردد...
سرنوشت دو زن – هر دو مبارزانی با کفایت – در دوران «سلسله ی چینگ» در هم گره می خورد؛ یکی «زی یی» و دیگری «یئو» که سرانجام به یک رویارویی خشنونت بار و شگفت انگیز کشانده می شوند ...
سال 1926, روحیه ی ملی گرایی افراطی چین را فرا گرفته است و همه خواهان خروج خارجی ها از خاک کشورشان هستند. دولت امریکا به قایق جنگی سان پابلو مأموریت می دهد از شهروندان امریکایی منطقه محافظت کند. میسیونر مذهبی، آقای جیمسن (گیتس) و شرلی اکرت (برگن) معلمه ی مدرسه جزو این شهروندان هستند ...