سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد...
در نیویورک ، سروان نژادپرست استنلی وایت با از بین بردن یک حلقه دارویی آمریکایی چینی-آمریکایی که توسط جوی تای ، یک گانگستر جوان و آینده دار به همان اندازه بلند پرواز و بی رحم اداره می شود ، وسواس پیدا می کند. در حالی که تحقیقات غیرمجاز را دنبال می کرد ، وایت تمایل فزاینده ای به نقض پروتکل پلیس پیدا می کند ، و به تدریج به اقدامات خشونت آمیز متوسل می شود - حتی وقتی همسر نگران اش ، کانی و مقامات بالا ابه او التماس می کنند که عواقب اقدامات خود را در نظر بگیرد.
«جان ماتریکس» (شوارتزینگر)، رئیس سابق یک گروه عملیات مخفی ارتش امریکا، بازنشسته شده و می خواهد زندگی آرامی را دور از شهر بگذراند. اما «ژنرال کربی» (اولسن)، رئیس سابقش، به او خبر می دهد که کسی در حال کشتن اعضای گروه او است، و بعدتر دخترش، «جنی» (میلانو) نیز ربوده می شود و جان باید برای نجات دختر خود دست به کار شود و یک تنه با یک ارتش مبارزه کند…
ماجرای رابطه پنهانی یک بی خانمان و همسر یک کافه دار را روایت میکند.این ماجرا سلسله اتفاقاتی را آغاز می کند که منتهی به قتل می شوند ...
وقتی اتوبوس تیمی از ورزشکاران دبیرستانی در کنار جادهای متروک زمینگیر میشود، حریفی را پیدا میکنند که نمیتوانند شکست دهند و ممکن است زنده نمانند. با نگاهی از روی گرسنگی از طریق پنجرههای اتوبوس مدرسه، هیولا بارها و بارها برمیگردد. اما وقتی هم تیمیها متوجه میشوند که در مورد اینکه به چه کسی حمله کند انتخابی است، توانایی آنها برای با هم ماندن به آزمایش گذاشته میشود - چرا که تهدیدی سیریناپذیر سعی میکند آنها را از هم جدا کند!
دو کارآگاه پلیس لس آنجلس در زمینه قتل که در یک گروه رپ اتفاق افتاده در حال تحقیق هستند که...