تعدادی از نفرات گارد ملی امریکا را که در جنگ ویتنام از جنگیدن امتناع کرده بودند، بعنوان رزمایش به سرزمین های باتلاقی می برند و یکایک آنها به دست افرادی مسلح کشته می شوند…
در آیندهای نزدیک، شهر تارانتو در جنوب ایتالیا با سیم خاردارهایی احاطه شده است که هیچکس، حتی پلیس، جرات عبور از آن را ندارد. فقیرترینها برای بقا میجنگند، در حالی که گروههای خلافکار سر قلمرو رقابت میکنند. دو یتیم سیزده ساله که با هم بزرگ شدهاند، آرزوی پیوستن به یکی از این گروهها را دارند.
تاران همراه با گروهی از دوستانش تلاش میکند دیگ جادویی سیاه را قبل از اینکه به دست نیروهای اهریمنی بیافتد پیدا کند…
«اليوت وون» (پاکستن)، ميلياردي علاقه مند به کوه نوردي، «آني گارت» (تاني) را به خدمت مي گيرد تا هم راه هم قله ي «کي 2» در هيمالايا را فتح کنند. در ميانه ي صعود با تغييرات آب و هوايي، «آني» و «اليوت» و گروه شان غافل گير و در غاري اسير مي شوند. «پيتر» (اودانل)، برادر «آني» که در همان منطقه عکس برداري مي کرده، از ماجرا آگاه مي شود و به سرعت گروهي را براي نجات آنان گرد مي آورد...
پروفیون فرد ظالمی است که می خواهد با همدستی زن جسور فرمانروا بر فرمانروای عادل و صلح طلب فائق آید ولی...