پنج شخصیت کارگاه پلیس معروف و آنها دعوتنامه هاییبه یک عمارت عجیب و غریب دریافت میکنند جهت حل رمز و رازی عجیب ...

«داک مکوی» (مکویین) با کمک همسرش، «کارول» (مگرا) و سوداگری فاسد و قدرتمند به نام «جک بنیون» (جانسون) از زندان آزاد می شود تا نقشه ی «بنیون» را برای سرقت از بانکی در یکی از شهرهای کوچک تکزاس عملی کند...

طوفان عجیبی باعث آزاد شدن موجودات خونخوار عجیبی در شهر کوچکی می شود.گروه کوچکی از شهروندان در فروشگاهی دور هم جمع شده اند و برای زندگی خود می جنگند...

فیلمی درخشان با بازی هایی عالی که نشان گر شیوه ی جدید هیچکاکِ متأخر درکار با بازیگران است و در آن طنزی جسورانه موج می زند که حکایت از پیوندی میمون میان شوخ طبعی دوره ی انگلیسی و تسلط تکنیکی دوره ی امریکایی استاد دارد. این پنجاه و سومین و آخرین فیلم استاد است. هیچکاک چهار سال بعد از ساخت این فیلم یعنی در 29 آوریل 1980 چشم از جهان فروبست. ـ داستان: «بلانچ تیلر» (هریس)، احضار کننده ی حرفه ای ارواح است و در تظاهر به برقراری رابطه با روح خواهر مرحوم «جولیا رین بردِ» پولدار(نسبیت)، می فهمد که چهل سال پیش «جولیا» خواهرش را مجبور کرده برای جلوگیری از رسوایی و بدنامی، فرزند مشروعش را رها کند، وحالا حاضر است ده هزار دلار بدهد تا ردی از خواهرزاده اش پیدا کند...

جسد یک زن جوان در نزدیکی یک مزرعه کشف شده‌است . قاضی لار چر مسئول این قتل است و فکر می‌کند که کشاورزان (رز و پییِر) و…