دو دختربچه به همراه پدرشان به خانهای در دهکده نقل مکان میکنند تا به مادر بیمارشان نزدیکتر باشند. آنها در جنگلهای نزدیک دهکده موجوداتی سحر آمیز بنام «تو تو رو» را پیدا میکنند و خیلی زود با آنها دوست میشوند.
یک مشاور سیاسی در تلاش است تا روابط گذشته و همینطور طلاق قریب الوقوع اش را برای دختر ۱۱ ساله اش توضیح دهد...
«هلن لایل» (مدسن)، دانشجوی دکترای رشته ی مردم شناسی که پایان نامه ی تحصیلی اش درباره ی افسانه ی جانی مرموزی معروف به «آبنبات فروش» و جنایت های او در حدود سال 1890 است، با وقوع یک رشته قتل های همانند در ناحیه ی جنایت خیز کابرینی گرین شیکاگو، به آن جا می رود و گفته های اهالی منطقه را مبنی بر این که این جنایات را «آبنبات فروش» مرتکب شده، منطقی می یابد.