۵۷ سال از زمانی که «اِلن ریپلی» برای اولین بار با موجودات بیگانه روبرو شده می گذرد و سفینهٔ نجات حامل وی، او را در حالت خلسه (خواب مصنوعی) در خود نگاه میداشت و بهصورت سرگردان در فضا چرخان است. بر روی کرهٔ زمین هیچکس داستان وی در مورد وجود آدم فضایی در سیارهٔ LV-426 را باور نمیکند. ادارهای که با نام «کمپانی» شناخته میشود، گروهی را مأمور میکند تا به LV-426 بروند و صحت این مطالب را بررسی کنند. پس از مدتی تمامی ارتباطات با گروه فرستادهشده قطع میشود و «کمپانی»، اِلن ریپلی و گروهی از سربازان بسیار حرفهای را برای بررسی و نجات گروه قبلی به LV-426 میفرستد….
فیلم در صحنههای اولیه مخاطب را به سال ۲۰۲۹ میبرد؛ دورانی که در بحبوحه جنگ هستهای، ماشینها و روباتها عملاً کنترل زمین را به دست گرفتهاند و مشغول نابود کردن آخرین انسانهای باقیمانده هستند. نابودگر (آرنولد شوارزنگر) که یک سایبورگ یا ربات انساننما است، به سال ۱۹۸۴ فرستاده میشود تا زنی جوان به نام سارا کانر (لیندا همیلتون) را که مادر جان کانر ناجی بشریت در جدال با روباتها خواهد بود بکشد. به دنبال او نیروهای انسانها نیز …
پس از قتل یک مرد جوان ، روح وی پشت سر می ماند تا با کمک یک فال بین ، عاشق خود را از خطر قریب الوقوع نجات دهد.
یکی از سلاطین قاچاق مواد مخدر که به دام مأموران افتاده، پس از گریز، ترتیب یک حمله به عامل دستگیری اش را می دهد، که از دوستان «جیمز باند» (دالتن) است. «باند» نیز برای انتقام جویی به تعقیب او می پردازد و در نهایت امپراتوری اش را متلاشی می کند.
لس آنجلس، سال 1997. «کارآگاه هریگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در میانهی زدوخورد شدید بین دارو دستهی قاچاقچیهای جاماییکایی و کلمبیایی گیر افتادهاند. هنگام درگیری با دارو دستهی کلمبیاییها، موجود مرموزی وارد صحنه میشود و قاچاقچیها را قتل عام میکند. جاماییکاییها با استفاده از این فرصت، به رئیس قاچاقچیهای کلمبیایی حمله میکنند ولی آنان نیز به دست آن موجود نیمه نامرئی به قتل میرسند...
در راه آهن منطقه کوئینز،پیمانکاران واگنهای متروی شهری را تعمیر و بازسازی می کنند.این قراردادها بسیار پرسود هستند به همین دلیل اختلاص و فساد امری عادیست.وقتی "لئو هندلر" از زندان آزاد می شود،متوجه ازدواج عمه خود با "فرانک الچین"،یکی از بزرگترین پیمانکاران منطقه می شود و...