سال ۱۹۷۷. «سلی آلبرایت» (رایان) و «هری برنز» (کریستال) هر دو از دانشگاه شیکاگو فارغ التحصیل می شوند. این دو طی یک دوره ی دوازده ساله، گه گاه، با یک دیگر برخورد می کنند. تا این که سرانجام «هری» به «سلی» ابراز عشق می کند.
سال ۱۹۴۲. آمریکا به تازگی وارد جنگ جهانی دوم شده، و «استیو راجرز» (کریس ایوانز) که در امتحان ورودی ارتش قبول نشده است، در کمال نا امیدی به سر می برد. اما وقتی که او برای یک پروژه سری داوطلب می شود، همه چیز تغییر می کند. او تحت یک آزمایش فوق سری قرار می گیرد، و ناگهان بدن ضعیف او به طرزی باورنکردنی قدرتمند می شود...
داستان فیلم از آنجا آغاز می شود که کانی در برخوردی اتفاقی با جوانی فرانسوی به نام پل مارتل، با او آشنا می شود. چندی بعد، پل خود را در برابر ادوارد می بیند که …
آخرین فرصت پلیسی پابه سن گذاشته برای بازگشت به یک زندگی شرافتمندانه، قالبی محکم را برای 16بلوک تشکیل داده؛ اثری که در واقع بیشتر به یک فیلم نوآر فشرده شباهت دارد تا فیلم های صرفاً سرگرم کننده ی قبلی دانر. ـ داستان: «ادی بانکر» (دف) قرار است ساعت ده صبح در دادگاه و جلوی هیئت منصفه شهادت دهد و حالا «جک موزلی» (ویلیس) مأموریت پیدا کرده که «بانکر» را صحیح و سالم نا محل دادگاه، اسکورت کند ـ کاری که «موزلی» حساب کرده حداکثر پانزده دقیقه وقت می برد. اما درحالی که آن دو عازم دادگاه هستند، سواری سیاه رنگی مخفیانه تعقیب شان می کند...
دکتر بروس بنر بخاطر تماس اشتباهی با اشعه گاما، هرگاه که ضربان قلبش بالا میرود، تبدیل به یک غول سبز خشمگین می شود. در همین حال یک سرباز نیز از همین تکنولوژی استفاده می کند تا با او مقابله کند.