در دنیای افسانهای آلترا که ساکنین آن اِلفها (Elves) می باشند، نبردی حماسی میان شاهزاده لیا و اِلفی حیلهگر به نام النا شکل میگیرد زیرا النا جواهری قدرتمند به دست آورده که با کمک آن میتواند بر تمام سرزمین آلترا حکومت کند...
«هری دالتن» (برازنان)، زمین شناس متخصص آتش فشان ها، برای تحقیق به شهری نزدیک قله ی آتش فشان اینک خاموش دانته می رود و از نشانه هایی در می یابد که آتش فشان هنوز فعال است. شهردار شهر که مادری مجرد به نام «ریچل واندو» (همیلتن) است، حرف او را می پذیرد، اما دیگر مسئولان به دلیل توریستی بودن منطقه، حاضر نمی شوند مردم را به فرار از شهر وادارند.
جادوگر بدجنس دلامورتا، پرنسس رز را وقتی که نوزاد است طلسم میکند. قبل از اینکه رز به سن ۱۸ سالگی برسد، انگشتش را به شیء تیزی میزند و او و تمام مردم سرزمینش به خواب صد ساله میروند به غیر از هفت کوتوله…