بالاخره روز فارغالتحصیلی مای از دبیرستان فرا میرسد. در حالی که ساکوتا مشتاقانه منتظر دوست دخترش است، یک دانشآموز دبستانی که دقیقا شبیه مای است جلوی او ظاهر میشود. ساکوتا مشکوک است، و با وجود دلایل اشتباه... در همین حال، پدر ساکوتا و کائده ناگهان تماس میگیرد و میگوید که مادرشان میخواهد کائده را ببیند. او بهدلیل وخامت حال کائده در بیمارستان بستری شده بود، پس یحتمل حالا چه چیزی میتواند از او بخواهد؟
دی پسر کنت دراکولا پادشاه افسانهای خون آشامها است . او نیمه خون آشام و نیمه انسان است زیرا مادرش انسانی معمولی بوده. دی به عنوان شکارچی خون آشامها به شکار خون آشامهای خبیث میپردازد...
مردی خسیس و بداخلاق به نام «اِبنیزر اِسکروج» در آستانه کریسمس با تنگنظری خود قلب منشی همیشه وفادارش را میشکند و شب کریسمس طبق معمول تنهاست تا اینکه ارواح کریسمس به سراغ او میآیند و او را با خود در سفری طولانی همراه میکنند تا چشم او را به اعمال زشتش باز کنند.
بچه گربهای بیخانمان به نام اولیور در خیابانهای نیویورک سرگردان است و به گروهی از سگهای بیخانمان که از دیگران دزدی میکنند میپیوندد. در این دنیای تبهکارانه او با دختری ثروتمند به نام جنی آشنا میشود و زندگیاش برای همیشه تغییر میکند…
در یکی از سالهای نخستین دهه 1340، شخصی به نام "مستر فرهان" وارد بندری دورافتاده در جنوب میشود تا ترتیب خروج تعدادی فراری سیاسی را از کشور بدهد. "ناخدا خورشید" یک دست که به کار قاچاق اشتغال دارد و آخرین محمولهاش به خاطر بدخواهی و دشمنی مرد ثروتمند بندر، "خواجه ماجد" نابودِ شده، این مأموریت را بر عهده میگیرد...
این فیلم داستان یک عشق گمشده و همچنین شمشیر زنی افسانه ای را روایت می کند که فرصتی برای رستگاری می یابد و...