اقتباسی از فیلم معروف موزیکال "داستان سمت غربی" که در 1957 ساخته شد. داستان در مورد عشق ممنوعه و دشمنی بین "ژتس" و "کوسه ها"، دو گروه نوجوان خیابانی است که پیش زمینه نژادی متفاوتی با یکدیگر دارند.

سگی به نام لیدی در خانه پیرزنی مهربان زندگی می‌کند و بر حسب اتفاق ناگواری از خانه بیرون رانده می‌شود. در ادامه لیدی با سگی دو رگه از پایین شهر که خود را ترمپ می‌نامد آشنا می‌گردد و این آشنایی…

دو انسان افسرده رابطه عاشقانه ای زیبایی با هم برقرار می کنند اما باورهای سیاسی و اعتقاداتشان آنها را از هم جدا می کند.

نقاشی به نام «فین» (هوک) رابطه ی نزدیکی با «استلا» (پالترو) دارد. تا این که «استلا» ناپدید می شود و «فین» دل شکسته، از فرط افسردگی هفت سال از نقاشی کردن دست می کشد. پس از مدتی «فین» به نیویورک می رود و تصمیم می گیرد ظرف ده هفته تابلوهایی را برای نمایشگاهی خلق کند. در همین حال دوباره «استلا» را می بیند که اکنون با مردی ثروتمندی به نام «والتر» (آزاریا) زندگی می کند...

پگی سو در یک دورهمی مجدد دبیرستانی بیهوش می‌شود. وقتی از خواب بیدار می‌شود، خود را در گذشته خویش می‌یابد درست قبل از اینکه مدرسه را تمام کند.